Lunatic

من دیوانه‌ام ؛ خدا برای دیوانه‌ها همه کار می‌کند.

Lunatic

من دیوانه‌ام ؛ خدا برای دیوانه‌ها همه کار می‌کند.

Lunatic

طلوعِ قشنگِ غروب ، درونگرایِ برون‌نویس، روشن‌ترین مشکی.

بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰۱/۰۷/۲۶
    .

۳ مطلب با موضوع «بوسه های ثبت نشده» ثبت شده است

۲۲
اسفند


پیانویی ناکوک در اتاق زیرشیروانی،
درست بین مرز ساحل و دریا و یا عقل و رویا.
دست‌هایم کلاویه‌های دلتنگی‌ می‌نوازند؛
برقص با بوسه صاعقه،
با غرش جوب‌های فرسوده،
با دست‌‌های مصنوعی من، برقص؛
با غم برقص!
ساعتی بعد، باد ما را با خود خواهد برد
و پیانو چنان مرداب خفته‌ست،
دست‌های من چوبین و سوخته،
عمر من هیزم و خیال تو الکل،
آتش زدیم به این رویا...

 

۲۷/آبان/۱۴۰۰

 

۲۲
اسفند


در این ناگه سرانجامِ روز، عقربه‌ها و چشم‌هایت در خواب بود، بوسیدمت.
در صبح زمستانی‌ات عطر بهار نارنج خواهد رقصید و از خط لبخندت نارنج می‌روید.
در این ناگه سرآغازِ روز، عقربه از خواب پرید، شاخه‌ی رقاصِ نارنجم شکست!
قبل از آن که ببوسمت...

 

از مجموعه #بوسه_های_ثبت_نشده

یازدهم بهمن‌ماه یک‌هزار و چهارصد خورشیدی

 

 

 

۲۲
اسفند


دوست داشتم ببوسمت
مثل کودکی که زمین می‌خورد، زخم بزنم به نیشکرِ لب‌هات!

 


#بوسه_های_ثبت_نشده